عبور
بر لکنتم غبار خاطراتم سنگيني ميکندو من عبور ميکنمعبور ميکنم از ستاره هاي سوختهاز تمامي نامهايم که پيش از من بر مزارزندگي هايم به ثبت رسيده اندعبور ميکنم از نجواهاي شبانه درويشاز کلمات شيشه اي خودمکه...
View Article...
شايد درد هم نامي است،شايد چاره اي نيست و شايد هيچ نبوده که باشد بين ما.و شايد آن قدر هستيم که همين بودن فرصت ديده شدن را از ما گفته است.و انگار که ريشه تمامي دردها همين بودن است.هم نام،ما در جايي...
View Article
More Pages to Explore .....